توضیحات
نویسنده | پائولو کوئلیو |
مترجم | بهناز سلطانیه |
شابک | 9789644531590 |
ناشر | انتشارات مجید |
موضوع | رمان |
ردهبندی کتاب | ادبیات دیگر زبانها (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | بالکی |
چاپ شده در | ایران |
زبان نوشتار | فارسی |
تعداد صفحه | 168 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 180 گرم |
سایر توضیحات | داستان این کتاب به یک هفته از زندگی دختر جوانی به نام پیلار اشاره میکند و میگوید در دورههای کوتاهی ممکن است دگرگونیهای عمیقی در زندگی انسان رخ دهد که اصلاً انتظارش را ندارد. کوئلیو در این کتاب ادعا میکند که عشق میتواند ما را به دوزخ یا بهشت ببرد، اما ما را همیشه به جایی که باید میرساند. عشق میان دو شخصیت اصلی داستان، زندگی آنها را به راهی مبدل میکند که به خدا میرسد. عشق مریم مقدس نیز در سراسر داستان، آنها را در بر میگیرد و نمیگذارد احساس وانهادگی کنند.
دو بخش بعدی این سهگانه، رمانهای ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد و شیطان و دوشیزه پریم هستند. در هر سه کتاب، به یک هفته زندگی انسانهایی معمولی پرداخته میشود، که هر کدام، به یک باره خود را پیش روی عشق، مرگ یا قدرت میابند. تاکنون، همهی ما در زندگی این تجربه را داشتهایم که اعمال خود را قضاوت کنیم و با حسرت با خود بگوییم: «بهخاطر عشقی رنج بردم که ارزشمند نبود؛ رنج بهخاطر عشقی بیثمر…» رنج بردیم، چراکه بیشتر ایثار کردیم و کمتر دریافت. رنج بردیم، چون به ایثاری که در راه عشق کردیم، بیتوجهی شد. رنج بردیم، برای اینکه نتوانستیم قواعد قلبیمان را اِعمال کنیم، نتوانستیم ندای قلبمان را تحمل کنیم و صدایش را بشنویم. رنج بردیم، رنجی واهی! به این خاطر رنج میبریم، چون عشق بذری است که باعث رشد ماست. هرچه بیشتر عشق بورزیم، به تجربهی پاکی روح نزدیکتر میشویم. بسیاری از روشنضمیران در راه عشق روحشان را به آتش کشیدند؛ کسانی که میخندیدند، میرقصیدند و با صدای بلند به نیایش پروردگارشان میپرداختند و افراد دیگر را در سرخوشی الهی خود سهیم میکردند. این افراد از اعمال خود شاد و خرسند بودند، چراکه با عشقشان به همهچیز دست یافته بودند. آنها نگران ازدستدادن چیزی در زندگیشان نبودند، چراکه عشقِ حقیقی چیزی بهجز تسلیم و رضا نیست. کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم دربارهی اهمیت تسلیم و رضا در عشق است. |